تقریباً میتوان گفت: آنهایی که در دوران ما در بارهی اسلام، پیام این دین و تمدن آن به نگارش میپردازند، به دو گروه مخالف تقسیم میشوند: گروهی جنبۀ انعطافپذیری و «تجدد» را در قوانین و آموزههای اسلام به گونهای برجسته نشان میدهند که گویی این دین خمیری است کاملاً نرم و شکلپذیر که بدون هیچگونه محدودیتی، به هر اندازه و فرمی که مردم بخواهند، درمیآید.
و اینک یکی دیگر از ویژگیهای کلی اسلام که عبارت است از: «واقعنگری، منظورمان از واقعنگری چیست؟» برداشت ما از واقعنگری، نه آن برداشتی است که برخی از نظریهپردازان مادیگرا و قانونگذاران غربی از واقعنگری دارند و مطابق آن قرائت، تمامی چیزهای غیر حسی و متافیزیکی را انکار میکنند، و واقعیت را فقط چیزهای حسی و مادی چهارچوبپذیر قلمداد میکنند، و غیر از این موارد – چیزهایی که وحی، عقل یا فطرت آنها را اثبات میکند – چیزی واقعی و موجود به شمار نمیآورند.
و اینک ویژگی دیگری از برجستهترین ویژگیهای اسلام، یعنی «میانهروی» که از آن به «توازن» هم تعبیر میشود. منظور از این ویژگی: میانهبودن یا تعادل میان دو طرف متقابل یا متضاد میباشد، به گونهای که چنین نباشد که نقض مثبت و تأثیرگذاری تنها در یکی از طرفین خلاصه شود، و در مقابل طرف دیگر خنثی و عاطل بماند، و نیز چنین نباشد که یکی از طرفین بیش از حق طبیعی خود، دریافت کند و به حریم طرف مقابل تجاوز نماید.
«فراگیر بودن» به معنای اعم کلمه و با تمامی معانی و ابعاد و جوانبی که این واژه در بر میگیرد، یکی از آن ویژگیهایی است که دین اسلام را در میان همة ادیان، فلسفهها و اندیشههایی که مردم در توشهی تجربه دارند، متمایز میکند
نخستین ویژگی از ویژگیهای کلی اسلام عبارت است از: ربانیت. ربانیت – چنانکه صاحبنظران زبان عربی میگویند – مصدری است صناعی، منسوب به «رب» که به صورت غیر قیاسی الف و نون بر آن افزوده شده است، و معنایش: نسبت یافتن و انتساب به رب یعنی الله میباشد و هنگامی به انسان «ربانی» گفته میشود که پیوندی ناگسستنی با «الله» داشته باشد، از دین و کتاب او آگاه باشد، و آن را به دیگران بیاموزد و معلم دین و کتاب خدا باشد. در قرآنکریم در این باره چنین آمده است:
از دیگر ویژگیهای کلی اسلام پس از ربانیبودن، میتوان از «انسانیبودن» آن نام برد. انسانگرایی آشکار، اصیل و بنیادین اسلام در عبادتها، قوانین و رهنمودها و هدفگیریهای این نظام نمایانگر این است که اسلام دین و زیستروش انسان میباشد.
طالبان جنبشی نظامی-سیاسی است برآمده از طلبههای قوم پشتون در افغانستان که در سال ١٩٩٤ و پس از نزاع حزبی - قومی متعاقب اخراج اشغالگران روسی در افغانستان سر برآورد و حکومت نوپای مجاهدین به رهبری برهانالدين ربانی را برانداخت و پس از شش سال حکمرانی پر ماجرا و متکی به زور و تحمیل مظاهر اسلامی، در سال ٢٠٠١ توسط آمریکا و همکارانش برچیده شد؛ اما شگفتا در عین ضدیت فرهنگ جهانی و منطقهای با گفتمان طالبانی و دشمنی نظامی در قوارهی آمریکا، موجودیت و اهمیت خود را حفظ کرد
پیامبر صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم در حدیثی نکتهسنجانه و تأمل برانگیز فرمودهاند: «إِنَّ الْأَمِيرَ إِذَا ابْتَغَى الرِّيبَةَ فِي النَّاسِ أَفْسَدَهُمْ»(ابوداوود، ش ٤٣٠٨)
یعنی: حاکم وقتی نسبت به ملّت، مشکوک و بدبین باشد آنان را تباه میسازد.
ابن اثیر صاحب «النهایه» در شرح این حدیث گفته است:
«أَيْ إِذَا اتَّهَمَهُمْ وَجَاهَرَهُمْ بِسُوءِ الظَّنِّ فِيهِمْ أَدَّاهُمْ ذَلِكَ إِلَى ارْتِكَابِ مَا ظُنَّ بِهِمْ فَفَسَدُوا» یعنی: «وقتی حاکم، مردم را در جایگاه متّهم نشاند و آشکارا بدبینی خود را به آنان نشان داد، این نوع نگاه، آنان را وا میدارد عملکردی همسو با آن نگرش بدبینانه پیدا کنند و در نتیجه، تباه شوند.»
برخورداری از یک جامعهی توسعهیافته که گهواره زندگی و بستری برای همزیستی آراسته به احترام و همافزایی باشد، نیازمند روانشناسی و فرهنگ توسعهساز و عبور از انگارههای دگرستیزانه و تحقیرآمیز است؛ الفبا و مبنای حقوق بشر، نگرش و باورهایی است که مولّد احترام همگانی باشند و همهی انسانها را از کرامت و شرافت برابر، برخوردار سازند و آدمیزادگی را برای بهرهمندی از حرمت و اعتبار اجتماعی، کافی بداند؛
تغییر الگوی بارشی از برف به باران و از بارش مستمر به بارشهای کوتاه و دفعی، کاهش شدید بارندگی، خشکیدن بیسابقهی بیشتر چشمههای قدیمی، برداشت بیرویهی آبهای زیرزمینی وجود چاههای خارج از ظرفیت، همگی نشان میدهد که ماههای فرارو برای منطقهی اورامانات و مخصوصاً پاوه، دشوار و بحرانی خواهد بود؛ فقر فرهنگ مصرف و عدم حساسیت نیز در حدی است که هنوز هم زنانی را میبینیم که آب را نه مایهی حیات بلکه شویندهی حیاط میانگارند
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل